به نام خدا
صبح پیگیر دادگاه آقاشدم وآدرس خوانده را دادم وابلاغ شد-سری به خانه مسعود زدم واوراق واسناد اورا بازبینی کردم که وقت بسیار زیادی را ازمن گرفت والبته خاطراتم را با ملاحظه اسناد وسوابق سالهای دور -بخصوص مربوط به خودم-زنده شد-سری به یکی از گاه های لوازم التحریر زدم که سالهای دور از آنجا لوازم التحریر میگرفتم وجویای احوال کریم آقا شاگرد مغازه وآقای شاوردی شدم وهردو سالهاست فوت کرده بودند؛متاثرشدم؛روحشان شاد-با یکی ازدوستان مسعود برای حساب وکتابهای مالی اش دیدارکردم والبته من جاهل بین حساب وکتابهای آنانم وقرارشد آنگونه که خودش اقناع میشود راهی بیابد ونظری به من بدهد-در خصوص املاک آقا هم م هایی با دوستان کردم وقرارشد راهی بیابند ویا مشتری ای پیدا شود-پس از م با آقای سراج با آزمایشگاه هماهنگ شد وآزمایشات آقا انجام شد وپاسخ هم دریافت تا دکترسعید نظر بدهد-دایی فرید آمد درخصوص موضوع یکی از دوستانش م کرد ولی چیزی به ذهنم نرسید فعلا"-ماشین را برای کارواش بردم و شیوه شستن ماشین را بدیع دیدم؛ابتدا ماشین را با آب تمیز وپس از آن با گازوییل بدنه شسته شده ومجدد با آب وکف تمیز میشود وباعث برق انداختن رنگ ورهاشدن چسبندگی ها به ماشین میشود.-الهام ومادرش برای ادامه تحصیل او اطلاع دادند که رفتند؛ان شاالله خیر است ومبارک برایشان-شنیدم دکتر ساجدی هم که برای وضعیت پرونده اش رفته بوده تمدید نکرده واورا مجددا" به آن مجموعه هدایت کرده اند؛متاثرشدم؛کاش حداقل تکلیفش زودتر روشن شود.

ماشین ,م ,میشود ,حساب وکتابهای ,لوازم التحریر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دبستان دخترانه عترت برازجان زلزله closed وبلاگ فروشگاه سرای کالا حقیقت هستی zayeatnovin2 تنها صدا فضای کار اشتراکی ریسون|سالن کنفرانس ریسون